بازنده ای که در غروب یک زمستان گرم چشم هایش را بست و خواب دید و نمرد
۱۳۸۹/۷/۱۵
کانون خویش
در کانون خویش گام بر می دارم
و راه خود را
باز نمی توانم یافت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر