بازنده ای که در غروب یک زمستان گرم چشم هایش را بست و خواب دید و نمرد
۱۳۸۹/۷/۱۵
توپِ توپ
روز به روز
شب بعد شب
خیره ای تو دل شب
هیچ جا نمیری تا آخر شب
می مونی تا فردا شب
اینجا پول هیچی نیست
تو شیش و بشی می بینی فردا نیست
«عبدی بهروان فر»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر