بازنده ای که در غروب یک زمستان گرم چشم هایش را بست و خواب دید و نمرد
۱۳۸۹/۱۱/۲۹
مجمع دیوانگان
در مجمع دیوانگان بودم دوش | دیدم دو هزار مجنون گویای خموش
هر یک با زبان لال با من می گفت | کو سوسن و لاله و سمبل سبز پوش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر